بیانیه شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت پیرامون بحران هستهای
اعلام خبر خوش هستهای و تبلیغ پر طمطراق دستیابی به توانایی تکمیل چرخه سوخت هستهای تازه ترین پرده نمایش هستهای حکومت میباشد که گویی فتح الفتوح کرده و همه مشکلات کشور و مردم حل شده است. در این میان از همه مضحکتر تلاش جناحهای مختلف در واریز کردن این افتخار به حساب خود میباشد. در حالی که رسانههای حکومتی خبر از جاری شدن این پیروزی به اصطلاح تاریخی از دهان احمدینژاد میدادند ، هاشمی رفسنجانی سراسیمه به افتتاح سانتریفوژها در نطنز پرداخت تا بتواند قدری از بازی باخته همچون انتخابات ریاست جمهوری را جبران کند و سید محمد خاتمی نیز که به تا حال در برابر جهانیان وانمود میکرد که همچنان نظرش بر تداوم تعلیق غنی سازی است ، میخواهد این افتخار را به نام دولت خود ثبت کند و میگوید " دستيابي به چرخه سوخت هستهاي از سال ٧٩ آغاز شد و بر اساس وعده محققان در پائيز ٨١ قرار بود به مرز ٥/٣ درصد غني سازي برسيم، ولي آزمايشها تا مرز ٧/١ درصد موفقيت آميز بود كه با آغاز روند تعليق دستيابي به اين غني سازي تا مرز ٥/٣ درصد به تاخير افتاد. " حال از ایشان باید پرسید روندی که در عرض دو سال به موفقیت نرسیده است چگونه در عرض چندین ماه حاصل شده است ؟ ادعای دستیابی به قابلیت غنی سازی اورانیوم ، اگر منطبق بر واقعیت و بدور از بازیهای تبلیغاتی باشد در برابر مشکلاتی که امروز جامعه ایران گریبانگیر آنست دستاوردی به حساب نمیآید. فراموش نکرده ایم که شاه مخلوع نیز چنان گزافه گویانه داد سخن سر میداد که ارتشش پنجمین ارتش دنیا است و در همان حال وضعیت اقتصاد و سیاست ایران آن چنان طوفان زده بود و آینده نشان داد که آن ادعا تا چه میزان پوچ و غیر مفید بود. حال باید منتظر ماند تا دید این خبر آیا فرجامی خوش نیز خواهد یافت؟این اقدام میتواند به تحریک و تشدید حساسیتهای جامعه جهانی بینجامد و اجماع کم سابقه نهادهای بین المللی و کشورهای طراز اول و صاحب قدرت دنیا در مقابله با برنامههای بحران ساز هستهای حاکمیت را به مرحله نگران کننده تر ومخاطره آمیز تری برای منافع ملی هدایت کند. حاکمیت در حالی بر افتخار دستیابی به تکمیل چرخه سوخت هستهای و تداوم فعالیتهای هستهای حول محور غنی سازی اورانیوم تاکید میورزد که کشور در یکی از بحرانی ترین دورههای تاریخی خود به سر میبرد. رفتار غیرعقلانی و ستیزهجویانه قبضه کنندگان قدرت در مراجع بینالمللی ، میهن و ملت را را در آستانه تحمیل جنگ و تحریم ویرانگر قرار داده است. بگونهای که با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به واسطه افراشته تر شدن دیوار بیاعتمادی در زمینه انرژی اتمی ، بزرگترین و فاحشترین شکست در طول تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی به وقوع پیوست. این مخاطرات در شرایطی کشور را تهدید میکند که مردم ایران هیچ نقش و حضوری در این ماجرا نداشتهاند و به مانند همیشه حکومت آنها را غریبه و نا محرم به حساب آورده است. مسئله انرژی هستهای در غیاب آگاهی فعالین جامعه مدنی ، مطبوعات ، احزاب و گروههای سیاسی و در شرایط سنگین خفقان و سانسور تنها مربوط به حکومت میباشد و بازیی نیست که مردم ایران در آن حضور یابند. دفتر تحکیم وحدت بنا به سنت روشنگری دانشگاه و ایفای رسالت اجتماعی در این شرایط خطیر مواردی را بدین شرح به اطلاع مردم شریف و آگاه ایران میرساند : ١- در این میان اگرچه ، بهره گیری صلح آمیز از فناوری هستهای در فرایند پیشرفت و توسعه ملی ، حق مسلم و چشم ناپوشیدنی ملت ایران میباشد ، اما بدیهی است واجد حق بودن لزوما مرادف با استفاده از حق نمیباشد. بهره برداری از فناوری هستهای مستلزم وجود حاکمیتی ملی و دموکراتیک و برخوردار از سطح بالایی از عقلانیت میباشد و همچنین ، نیازمند مساعد بودن شرایط داخلی و خارجی ، تناسب با منافع ملی ، ارزیابی اقتصادی – فنی و آنالیز دقیق هزینه – فایده است. از سال ١٩٩٦ به بعد روند استفاده از انرژی هستهای در تولید برق در جهان به میزان چشمگیری کاهش پیدا کرده است. امروز تنها ١٧ درصد حجم مصرف برق جهان از طریق سوخت هستهای تولید میشود. بسیاری از کشورهای صاحب تکنولوژی دنیا با توجه به هزینه بری بالای تولید و انتقال ، هزینههای سنگین تعمیرات و نگهداری ، درجه بالای آلایندگی محیط زیست ، هزینههای امنیتی و حفاظتی گزاف و مشکل دفن زبالههای هستهای تعداد نیروگاههای هستهای را کاهش و بعضا در یک روند برنامه ریزی شده و تدریجی تعطیل کردهاند. ایران سومین کشور صاحب دخایر نفتی قابل استخراج و دومین کشور صاحب ذخایر گازی دنیا بوده و به ترتیب از ١١ در صد و ٦/١٥ درصد ذخایر جهانی نفت و گاز برخوردار میباشد. واقعبینانه ترین پیش بینیها حاکی از آنند که ذخایر یافته شده و احتمالی اورانیوم ایران ٤/١ درصد ذخایر جهانی است که با توجه به میزان مصرف نیروگاه اتمی بوشهر حداکثر تا ٧ سال پاسخگو میباشد. از دیگر سو هزینه تولید اورانیوم غنی شده از هر کیلوسنگ اورانیوم بین ٨٠ تا ١٣٠ دلار است که تقریبا افزون بر دو برابر قیمت جهانی است. بدینترتیب با توجه به ذخایر غنی کشور در سوخت فسیلی و ارزان تر بودن سوخت فسیلی نسبت به سوخت هستهای ، ضرورت تولید پاک و حفظ محیط زیست ، هزینه بری بالای نیروگاه هستهای از جنبههای مختلف ، هزینه انتقال برق بالا و مشکل نگهداری و دفن زبالههای سوخت هستهای و وابستگی به خارج از کشور ، اساسا تولید برق از طریق سوخت هستهای در ایران کارامد و اقتصادی به نظر نمیرسد. ٢- سرمایه گذاری در پروژهای بزرگ ملی مستلزم شفافیت و تطبیق با منافع ملی و نظام اولویت سنجی نیازهای عمومی است. زمانی میتوان پروژهای را ملی دانست که منطبق بر منافع ملی بوده و از رتبه بالایی در هرم خواستهها و نیازهای جامعه برخوردار باشد. در حالی که کشور با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم میکند ، فقدان دموکراسی ، نقض حقوق بشر و برنتافتن آزادیهای اساسی ، حاکمیت ملی را بلا موضوع کرده است ، اقتصاد کشور در بحرانی رو به گسترش دست و پا میزند و فقر و محرومیت و اختلاف طبقاتی جامعه را رنج میدهد ، صرف میلیاردها دلار از اموال عمومی در مسائل هستهای اقدامی مغایر با منافع ملی است. انرژی هستهای حتی اگر صرفه اقتصادی هم داشته باشد ، اولویت امروز کشور نیست. نیاز مبرم امروز کشور دموکراسی و حقوق بشر است و تا زمانی که نظم مردم سالار حاکم نشود هیچگونه رفاه و بهبود پایدار و حقیقی حتی در زمینه معیشت مردم متصور نیست. در شرایطی که مردم و افکار عمومی در جریان اقدامات هستهای قرار نگرفتهاند و کارشناسان ، اصحاب رسانهها و احزاب سیاسی به بحث و تبادل نظر آزاد پیرامون آنها نپرداختهاند ، نمیتوان به اقدامات مبهم و شائبه برانگیز حاکمیت صفت ملی اطلاق کرد. ٣- اینک بحران انرژی هستهای تبدیل به منازعه و جنگ قدرت در بین گروههای داخل ساختار قدرت شده است و هر یک میکوشند مشکلات را به گردن دیگری بیندازند. به باور ما بر خلاف ادعای پارهای از افراد و گروهها تمامی جناحهای نظام از حاکمین دهه شصت ، دولت سازندگی ، دولت جامعه مدنی و دولت مهرورزی در بحران پیش آمده مقصرند که بدور از چشم مردم و نظارت نهادهای بین المللی مسئول ، اقدامات مبهم و غیر شفافی را از کیسه بیت المال سازمان دادهاند که اینک دودش به چشم مردم میرود. در این میان ایرادی ویژه متوجه سید محمد خاتمی است که سرمایه اجتماعی خویش را به جای آنکه در مسیر منافع ملی صرف کند در راستای مصلحت نظام سیاسی به کار برده است و به طور جدی این سئوال مطرح است در حالی که هیچ گونه اختیار و کنترلی بر مدیریت مسائل هستهای کشور نداشته ، چرا به تایید عملکرد گماشتگان نهادهای انتصابی در اداره امور هستهای پرداخته است ؟٤- به باور ما دکترین " تجهیز به فناوری هستهای برای صلح" با توجیه دارا بودن دیگر کشورهای منطقه و با هدف موازنه منفی و بازدارندگی ، علاوه بر آنکه ذاتا مخل صلح و ارزشهای انسانی بوده ، ناکارامد و غیر اخلاقی میباشد. چون در این صورت مسابقه تسلیحاتی اتمی در منطقه راه میافتد و در نهایت امنیت جهان بیشتر به مخاطره میافتد و میزان بیشتری از منابع جهان به جای آنکه صرف رفاه و توسعه عمومی شود در بیراهههای تجهیزات نظامی اتمی به هدر میرود. صواب آنست که طرح " پاکسازی تدریجی جهان از سلاحهای اتمی و کشتار جمعی " در چهارچوب آژانس انرژی اتمی و کنوانسیونهای جهانی با جدیت و سرعت بیشتری اجرا گردد. در این راستا شایسته است تا با اجتناب از هر گونه تبعیض و یکجانبه گرایی نخست کشورهایی که از سطح کمی و کیفی بالاتری در تسلیحات اتمی برخوردار هستند ، خلع سلاح شوند. بویژه خلع سلاح اتمی اسرائیل با توجه به حساسیت کشورهای اسلامی و منطقه خاور میانه ، اهمیت بالایی دارد. ٥ - بی تردید قیاس مع الفارق دولت احمدی نژاد و انرژی هستهای با دولت ملی دکتر محمد مصدق و ملی شدن صنعت نفت از بزرگترین مغالطهها و جفاهای تاریخی است. دولت شبه پادگانی احمدی نژاد که در سایه مبهم وعوام فریب سر کار آمده است ، هیچ نشان وتشابهی با دولت ملی و مردمی دکتر مصدق ندارد. دکتر محمد مصدق بر اساس تجزیه و تحلیلهای درست اقتصادی به صورت آشکار و شفاف اولویت وضرورت ملی شدن صنعت نفت را اعلام کرد نه آنکه در خفا ، میلیاردها دلار از سرمایه کشور صرف ناکجا آبادی شود که نسبت آن با منافع ملی ونیازهای مبرم معلوم نیست و فقط ابراز وجودها و ماجراجوئیهای برخاسته از زیست در بحران عدهای را برآورده میکند. جالب اینجاست کسانی امروز سنگ تشبیه فوق را به سینه میزنند که تا دیروز بدترین توهینها و ناسزاها را نثار روانشاد مصدق میکردند و انواع تضییقات و محرومیتها اعم از حبس و... را بر یاران ومدافعان او تحمیل میکردند. به گونهای که صحبت از مصدق جرم بود. کسانی امروز از ملیت و ملی داد سخن سر میدهند که در زمانهای نه چندان دور، ملیت را خلاف اسلام و اساس انحطاط مسلمین میدانستند !!!٦- امروز ارادههای جنگ طلبانه در خارج و داخل کشور ، حیات و منافع میهن و ملت را تهدید میکنند. وظیفه و رسالت تمامی دلسوزان وطن میبایست بر تلاش برای پیشگیری از شعله ور شدن آتش جنگ به گونهای باشد که تامین کننده منافع مردم باشد نه خواستههای حکومت. جنگ در ذات خود ویرانگر است. شانههای خسته کشور تاب عواقب ویرانگر جنگی دیگر را ندارد. از این رو از یک طرف جامعه جهانی از برنامههای بحرانساز اتمی حکومت ایران نگران میباشد و از سوی دیگر عدهای به دنبال بهانه برای چکاندن ماشه جنگ و تداوم مناسبات قلدرانه بر جهان بوده و عدهای نیز به واسطه ماهیت زیست در بحران خود در داخل از جنگ استقبال میکنند. از این رو حتی اگر بهره برداری صلح آمیز از انرژی هستهای به مصلحت باشد ، نمیارزد که برای آن جنگی ویرانگر برکشور تحمیل شود. غنی سازی اورانیوم نیاز مبرم کشور نیست و تا آماده شدن راکتور اتمی نیروگاه بوشهر نیز زمان زیادی باقیست. از این رو میتوان آنرا تا کسب اعتماد جامعه جهانی به تعلیق در آورد. ٧- نادرستی روش ، دیپلماسی و شیوه برخورد از پر رنگ ترین وجوه کارنامه مردود هستهای حاکمیت میباشد. حاکمیت به جای آنکه از ابتدا موضوع را در داخل آژانس به عنوان نهاد مسئول پیگیری کند ، در اقدامی غیر متعارف که یادآور مناسبات دوران قاجار و پهلوی با کشورهای مسلط زمانه بود ، به مذاکره با سه کشور مهم اروپایی پرداخت تا با اعطاء امتیازات ، نظر آنان را جلب کند و از طرف دیگر به آستان روسیه و چین دخیل بست تا در سایه رقابت با آمریکا بتواند از بحران برهد. حضرات غافل از آن بودند که بازیگر اصلی آمریکا است و کشورهای اتحادیه اروپا ، روسیه ، چین و حتی هند حاضر نیستند به خاطر حاتم بخشی حکومت ایران از کیسه ملت ، مناسباتشان با قدرتمند ترین بازیگر جهان تک قطبی را به خطر اندازند. در این میان مذاکره بر سر پیشنهاد روسیه از همه اسف بار تر بود. در حالی که میلیاردها دلار برای غنی سازی اورانیوم هزینه شده است ، مجددا باید بهای غنی سازی اورانیوم در روسیه را پرداخت ، هزینه انتقال رفت و برگشت مواد و مخاطرات ایمنی آن را متحمل شد تا بدینترتیب سوخت هستهای با هزینهای گزاف به نیروگاه تزریق شود و تولید برقی گران و غیر رقابتی بر کشور تحمیل شود و مآلا سرمایه گذاریهای انجام شده بلا مصرف بماند !!! آخر کدام عقلانیت و مسئولیت ، چنین طرح ضد ملی ، غیر اقتصادی و وابستگی آور را توجیه میکند آنهم با کشوری که همواره تاریخ نشان داده ، قابل اعتماد نیست. دفتر تحکیم وحدت با عنایت به شرایط خطیر و حساس فعلی کشور ، معتقد است به جای شادیهای بیپایه و اساس و مانورهای تبلیغاتی بیحاصل با توجه به آثار مخرب و جبران ناپذیر جنگ بر پیکره منافع ملی و تمامیت ارضی کشور، ضرورت شفاف سازی فعالیتهای هستهای در سطح ملی و بین المللی و اهمیت حفظ امکانات و سرمایه گذاریهای انجام شده در زمینه فناوری هستهای به مثابه بخشی از ثروت ملی برای استفاده صلح آمیز در آینده ، به فوریت کلیه فعالیتهای هستهای به صورت موقت به تعلیق در آورده شود و از هرگونه رجز خوانی ، هماورد طلبی و تحریک خودداری شود تا پس از اعتماد سازی در جامعه جهانی و جلب نظر نهادهای بین المللی مسئول ، امکان فعالیت مجدد و موثر برنامههای هستهای درچهارچوب منافع ملی ، کنوانسیونها ومعاهدههای بین المللی فراهم شود. در این میان اگر کسانی و جریاناتی فکر میکنند که در سایه شکل گیری جنگی محدود و دمیدن بر تنور پوپولیسم و ملی گرایی کور، خودنمایی هستهای در دنیا ، بده بستانهای نفتی و بهره گیری از حملات تروریستی میتوانند فضا را برای تصفیه و حذف مخالفین سیاسی و دگراندیشان فراهم کنند و پروژه "حاکمیت امنیتی – نظامی و دولت پادگانی با اتکا به قرائتی متحجرانه از حکومت اسلامی " را به گام نهایی خود نزدیک کنند ، باید بدانند که سخت در اشتباهند و تجربه حزب بعث عراق و طالبان برای آنان بسی آموزنده است. از این رو شایسته است تا دیر نشده از این توهم خارج شده و با تمکین در برابر خواست ملت، راه را برای آشتی ملی از طریق رجوع به افکار عمومی هموار سازند تا بدینترتیب هم میهن از گرفتار شدن در باتلاق جنگی ویرانگر رهایی یابد و هم مردم بتوانند به حقوق حقه خود دست پیدا کنند. بدیهی است این مهم در وهله اول نیازمند آزادی فعالیت احزاب و تشکلهای جامعه مدنی ، آزادی زندانیان سیاسی ، آزادی مطبوعات و برقراری امنیت برای طرح آزادانه ، عادلانه و موثر دیدگاهها و عقاید گوناگون در افکار عمومی و جامعه است. در شرایطی که حاکمیت به راحتی میپذیرد رویکرد ایدئولوژیکش در سیاست خارجی و عرصه فرهنگی را در ازاء بقای خود و تداوم حاکمیتش کنار بگذارد و با چوب حراج زدن به استقلال و منافع ملی کشور پیشنهاد سازش به قدرتهای مسلط جهانی بدهد. چرا حاضرنیست این سازش را در راستای منافع ملی با مردم انجام دهد تا بدینترتیب به شیوهای شرافتمندانه ، ملی و موثر با انتقال حاکمیت به مردم ، بقای خود را حفظ کند. همچنین دولتمردان آمریکایی و اروپایی شایسته است بدانند ، قربانی اصلی شکل گیری جنگ و یا نابود کردن تاسیسات هستهای ایران ، مردم ایران خواهند بود. مشکل اصلی ایران حاکمیت مجهز به قابلیت غنی سازی اورانیوم نیست ، بلکه نبود دموکراسی ، آزادی و عدالت ، عدم رعایت حقوق بشر و حاکمیت اقتدارگرا و مطلقه است. تنها حکومتهای ملی ، دموکراتیک ، مردمی و توسعه گرا میتوانند به صورتی پایدار و موثر به نگرانیهای جامعه جهانی در مورد ماجراجوئیهای هستهای پایان دهند. مردم ایران مردمی صلح جو و متنفر از جنگ و خشونت میباشند و طعم تلخ و گزنده جنگ را با گوشت و پوست خود تجربه کردهاند. ایده دستیابی به جنگ افزارهای اتمی با هر توجیهی در بین مردم شریف ایران جایگاهی ندارد. از این رو ملتها و دولتهای فوق بهتر است امکاناتشان را با تاکید بر حق انحصاری ملت ایران در تعیین سرنوشت خود و حفظ استقلال کشور ، با تصحیح سیاستهای غلط گذشته ، صرف تقویت و کمک به شکل گیری ساختار قدرت دموکراتیک و ملی در ایران نمایند. در پایان دفتر تحکیم وحدت از تمامی نیروهای دموکرات ، آزاد اندیش و دلسوز به حال وطن اعم از فعالین جامعه مدنی ، گروههای سیاسی ، روشنفکران و فقها و مراجع مردمی میخواهد که با برخوردی فعالانه در چهارچوب جنبش " صلح در جهان و دموکراسی در ایران " نشان دهند که جامعه ایران صدایی متفاوت از حاکمیت در زمینه انرژی هستهای دارد. سکوت ، عافیت اندیشی و محافظه کاری تبعات ناگواری را به بار خواهد آورد. وحدت ، هوشیاری و عمل بهنگام نیروهای منتقد و دموکرات و باورمند به منافع ملی و سرزمینی ضمن آنکه میتواند از تحمیل جنگ بر کشور خودداری کند و ارادههای جنگ طلبانه در داخل و خارح را ناکام سازد ، قابلیت خلق فرصتهای نیکو برای پیشبرد دموکراسی و پیشرفت را نیز دارا میباشد. به امید سعادت روز افزون میهن و ملت دفتر تحکیم وحدت فرودین ٨٥
0 Comments:
Post a Comment
<< Home